loading...
اشعار اهل بیت (ع)

 

تشنه آب فراتم آب می خواهم حسین

جرعه ای از آن می نایاب می خواهم حسین

 

بر مشامم می رسد هر لحظه عطر و بوی سیب

شمه ای از آن نسیم ناب می خواهم حسین

 

بر دلم ترسم بماند آرزوی نوکری

بر سر خود سایه ی ارباب می خواهم حسین

 

هر کسی از ناتوانی تاب می خواهد ؛ولی

من دلی در روضه ات بی تاب می خواهم حسین

 

جز درت هرچه در امید واری  بسته شد

از تو ای لب تشنه فتح باب می خواهم حسین

 

تشنه ی آب فراتم ،آب نه ...بلکه دلی

از شراب معرفت سیراب می خواهم حسین

 

نوکر ازدریای لطفت خواست لطفی بی کران

من در این دریای غم گرداب می خواهم حسین

 

 

بنویسید دگر بروی سنگ لحدم 

من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم

ننویسید که ناکام شده به عالمین

بنویسید که طپش های دلم گفته حسین

ننویسید که پرپر شده همچون گل یاس

بنویسید شده مست و خراب عباس

ننویسید که از روز ابد مذهبی ام 

بنویسید که تا روز ابد زینبیم

ننویسید که مست از قدح ساغریم

بنویسید که همواره علی اکبریم

ننویسید که جان داد دگر بر سر دوست

بنویسید که مجنون علی اصغر اوست

ننویسید گنه پرده مهتابش شد بنویسید سینه زن اربابش شد

ننویسید ندارد به جهان خانه و جا بنویسید ماواش شده کرببلا

ننویسید که او نوکر بدعهدی بود بنویسید که او منتظر مهدی بود

یا ابا صالح المهدی ادرکنی (سهراب سپهری)

 

سرم خاک کف پای حسین است

دلم مجنون صحرایحسین است

بود پرونده ام چون برگ گل پاک

در این پرونده امضای حسین است

بهشت ارزانی خوبان عالم

بهشت من تماشای حسین است

به وقت مرگ چشمم را نبندید

که چشم من به سیمای حسین است

تمام هستیم باشد دل من

که لبریز از تولاّی حسین است

در این عالم تمنّایی ندارم

تمنّایم تمنّای حسین است

چراغ از بهر قبر من نیارید

چراغم روی زیبای حسین است

خوش آن صورت که در فردای محشر

بر آن نقش کف پای حسین است

از آن با گریه دائم خو گرفتم

که اشکَم دُرّ تجلاّی حسین است

دلی جای خدا باشد که آن دل

پر از نور تجلاّی حسین است

نترسانیدم از روز قیامت

قیامت قدّ و بالای حسین است

استاد سازگار

 

بنویسید مرا مست ابا عبدالله

گریه کن ؛عاشق دربست اباعبدالله

منکه از مادر خود تا به ابد ممنونم

که سپردست مرا دست اباعبدالله

پدرم یاد به من داد حسینی باشم

نوکرش باشم و پابست اباعبدالله

به یل ام بنین حضرت عباس قسم

هست، هستی من از هست اباعبدالله

هر کجا حور و ملک بود که جنت نبود

جنت آنجاست که بنشسته اباعبدالله

بارها گفته ام و بار دگر میگویم

بنویسید مرا مست اباعبدالله

حامد الواری

بگیر بال مرا باز در هوای خودت

مرا ببر به کنارت، به کربلای خودت

 

نفس بزن که مذابم کنی در این شب‌ها

نفس بده که بسوزم فقط برای خودت

 

دلم کتیبه‌ی اشعار محتشم شده است

بزن به سینه‌ام آتش، بهروضه‌های خودت

 

از آن زمان که به پایم نوشته شد، این زخم

نشسته بر جگرم داغ بوریای خودت

 

وصیتم شده آقا! مرا کفن نکنند

مگر به پیرهن مشکی عزای خودت

حسن لطفی

یوسف بیزار تو بازار ندارد

عاشق تو از خود اختیار ندارد

مات نگاهت شده تا صبح قیامت

آینه هم فرصت تکرار ندارد

کرده بلندم سری که حلقه به گوش است

جرأت پرواز مرا دار ندارد

پشت هر دری که بوده نام تو رفتم

دربدری شما که عار ندارد

خواستن کرببلایت شده کارم

تذکره ای کن حواله کار ندارد

بهتر آنکه از دهنِ آب بیفتد

آن لبی که از حرم، غبار ندارد

نخل اگر نخل جگر دار تو باشد

جز جگری  پاره پاره بار ندارد

پهن کنید اشک مرا پای محرم

سینه زنت روز و شب قرار ندارد

 

شاعر :‌رضا دين پرور

قرعه ي من را بزن بنام خود امسال

تا بزنم باز برای تو پـــر و بـــــال

ارث رسیده به من از عــــــالم بالا

از همه ی صورت تو مشکی این خال

چشم من از گریه ها که حال می آید

از هوس سینه زنی می روم از حال

فرش عزای تو شده شهپر جبریل

حزن لبت قائله ای داشت به دنبال

ریخته دور بدنت یک دهه مضمون

کاش بیفتد ز سر قافیه خلخال

فکر نمی کرد کسی داشته باشد

پیرهن پاره تو این همه جنجال

می رسد از نیزه تو عطر خوش سیب

پاشده از حنجر صحرا عطشی کال

کاش مادرت فقط نیامده باشد

این شب جمعه، حرم، حوالی گودال

 

شاعر : رضا دين پرور

از نام تو کرانه باور درست شد

از شور تو تجلی محشر درست شد

آتش گرفت سینه ی من از مصیبتت

عشقت به سینه رفت و مقدر درست شد

آدم که خاک بود و تو جان بوده ای به او

از لطف توست خلق مکرر درست شد

من یک حسین گفته ام و مست گشته ام

مهرت به سینه چند برابر درست شد

یک قطره از کنار لبت ریخت بر جهان

صدها هزار عطر معطر درست شد

اشک تو در پیاله ی هستی شراب شد

بهروصال باده و ساغر درست شد

ارباب جان غلام شدن بهر تو خوش است

از لطف تو هزار چو قنبر درست شد

یک نخ ز پای چادر زینب جدا شد و

از بهر هست چادر و معجر درست شد

تا دور تو بگردد و طوف حرم کند

اصلا زمین و هست مدور درست شد

یک زره از غبار تن تو به عرش رفت

شمسی وجود یافت ، منور درست شد

در روز حشر گر که بپرسند هر سوال

خواهد رسید نغمه ز مادر : درست شد!

ما سینه می زنیم که زهرا نظر کند

خاک من از غبار همین در درست شد

عالم چوخواست خلق کند رب ذوالجلال

یک یا حسین گفت و سراسر درست شد

از روی طرح چشم تو یوسف کشید وباز

چشم سیاه توست که بهتر درست شد

شاعر: محمد علي رضاپور

نشان زچشم خمارم بگیر ای ارباب

زکف تمام قرارم بگیر ای ارباب

ویا اجازه بده بهر تو بمیرم من

و یا نشان و تبارم بگیر ای ارباب

محرم آمده و من دوباره بی تابم

سرم فدای نگارم، بگیر ای ارباب

دوباره سینه زنانت سیاه پوشیدند

بغل میان قرارم بگیر ای ارباب

اگر تو روضه نخوانی چگونه گریه کنم

بیا و روضه کنارم بگیر ای ارباب

تمام سال برای تو روضه می خوانم

غبار از دل زارم بگیر ای ارباب

تو آتشم بزن از روضه های سنگینت

به زیر دست شرارم بگیر ای ارباب

تمام سال محرم، تمام ذکر حسین

بیا و باز به کارم بگیر ای ارباب

دوباره فرصت اشکی بده و در عوضش

تمام دار و ندارم بگیر ای ارباب

شاعر:محمد علي رضاپور

تعداد صفحات : 5

درباره ما
ناب ترین غزلهای مداحی Telegram.me/chayeheyat در ایتا هم با همین آی دی هستیم یاعلی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    توی اینترنت دنبال چی میگردی ؟
    نظرت راجع به این وبسایت چیه ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 478
  • کل نظرات : 72
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 13
  • آی پی امروز : 64
  • آی پی دیروز : 42
  • بازدید امروز : 104
  • باردید دیروز : 86
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 12
  • بازدید هفته : 190
  • بازدید ماه : 497
  • بازدید سال : 18,569
  • بازدید کلی : 655,958
  • کدهای اختصاصی
    ناب ترین غزلهای مداحی Telegram.me/chayeheyat در ایتا هم با همین آی دی هستیم یاعلی
    معرفت

    معـــرفـــــت


    ابوبكر حسيني

    سيد ابوبکر بن شهاب علوي حسيني حضرمي، نسب او به امام جعفر صادق عليه السلام مي رسد. او به سال 1262 ه. ق در قريه اي از بلاد حضرموت متولد شده و به سال 1341 ه. ق در حيدر آباد دکن از بلاد هند وفات يافته است.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    عطية بن سعد بن جناده ي عوفي

    نام عطيه، همواره در کنار نام جابر بن عبدالله انصاري مطرح مي شود که با هم پس ازشهادت امام حسين «ع » در اربعين اول به زيارت قبر آن حضرت آمدند و چون جابر نابينا شده بود، عطيه او را در اين زيارت همراهي مي کرد.بنا به برخي نقلها، هنگام بازگشت اهل بيت از سفر شام، در کربلا با جابر و عطيه برخورد کردند.عطية بن سعد بن جناده عوفي، از رجال علم و حديث شيعه بود.وي در زمان خلافت امير المؤمنين «ع » در کوفه به دنيا آمد.نام عطيه، به پيشنهاد آن حضرت بر وي نهاده شد.او از راويان موثق شيعه بود که حتي در کتب رجالي اهل سنت هم توثيق شده است.وي به جرم تشيع و هواداري علي «ع » از سوي حجاج بن يوسف تحت تعقيب بود و به فارس گريخت.به دستور حجاج، او را گرفتند و چون حاضر نشد علي عليه السلام را لعن کند، چهار صد تازيانه بر بدنش زدند و موي سر و ريش او را تراشيدند. از آن پس به خراسان رفت و پس از مدتي به کوفه بازگشت.در کوفه بود تا در سال 111 هجري در گذشت.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    قرينته النوائب

    همدم و همراه با مصيبتها. از القاب شريفه ي حضرت زينب سلام الله عليهاست.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    عبدالله بن عفيف ازدي

    او از طايفه ازد، ساکن کوفه و مردي ميان سال بوده است.او از نيکان و شجاعان، و زهاد و عباد و مجاهدين شيعيان محسوب مي شد.عبدالله چشم چپش را در جنگ صفين و چشم راستش را در جنگ جمل از دست داده بود و هميشه در مسجد اعظم کوفه عبادت مي کرد.طبق نقل تواريخ، بعد از شهادت امام حسين عليه السلام و مسلط شدن ابن زياد بر کوفه، طرفداران اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم قلع و قمع شدند و ابن زياد، با کمال جسارت، روي منبر مسجد کوفه به اميرمؤمنان و فرزندان او عليهم السلام اهانت مي کرد که با عکس العمل شديد مردم، از جمله عبدالله بن عفيف روبرو شد که به فرمان ابن زياد به شهادت رسيد.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا
     
    دانشنامه عاشورا