loading...
اشعار اهل بیت (ع)

مرا هوای حسینیه بی امان کرده

که چند سال مرا بیشتر جوان کرده

نفس که میکشم انگار بوی کرب و بلاست

هوای صحن ابالفضل مستمان کرده

میان لطمه زنی و میان سینه زنی

دلم هوای عبور از غم جهان کرده

حسین عشق من و عمر و زندگی من است

حسین در دل من عشق را بیان کرده

حسین دست مرا ول نمی کند مردم

حسین در دل دیوانه اش مکان کرده

حسین زحمت من را کشیده این مدت

و هر چه لطف شده یار مهربان کرده

اگر همیشه شدم مست علتش این است

که هر چه کرده همین چای و استکان کرده

هوا هوای حسین و هوای در به دری

دوباره عشق، مرا کلب آستان کرده

میان هروله هایت گرسنه ام شده است

دوباره دل هوس تکه استخوان کرده

 

اشكي بُود مرا كه به دنيا نمي دهم

اين است گوهری كه به دريا نمي دهم

گر لحظه اي وصال حببم شود نصيب

آن لحظه را به عمر گوارا نمي دهم

عمری بود كه گوشه نشيـن محبتم

اين گـوشه را به وسعت دنيا نمي دهم

در سينه ام جمال علي نقش بسته است

اين سینه را به سينه ي سینا نمي دهم

تا زنده ام ز درگه او پا نمي كشم

دامان او ز دست تمنّا نمي دهم

سرمايه ي محبت زهراست دين من

من دين خويش را به دو دنيا نمي دهم

گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا

يك ذره از محبّت زهرا نمي دهم

امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست

اين نقد را به نسيه ی فردا نمي دهم

در سايه ي رضايم و همسايه ي رضا

اين سايه را به سايه ی طوبي نمي دهم

 

امام حسین(ع)

 


 

عجیب نیست اگر روی نیزه سر بالاست

 

جواب مرد به ذلت جواب سر بالاست

 

سری به نیزه دو لب آیه های شیرین خواند

 

از آن به بعد دگر قند نیشکر بالاست

 

چه سفره ای است که هفتاد دل نمک گیرند!؟

 

چقدر شور در این جمع مختصر بالاست!

 

مصاف عشق و ریا نابرابر این گونه است

 

که در مقابل هر تیغ صد سپر بالاست

 

به شوق آب لب خشک غرق تب کم نیست

 

شگفت آنکه تب آب بیشتر بالاست

 

در این طرف عطش عشق می کند غوغا

 

در آن طرف عطش سکه های زر بالاست

 

مپرس "هَل مِن ناصِر" که در جواب ای سرو

 

به جای دست فقط دسته ی تبر بالاست

 

به هیچ آب فروکش نمی کند عطشم

 

دمای داغ تو در کوره ی جگر بالاست

--------------------------------------------------------------
علی فردوسی

 

روضه های زمین کربلا

 


 

من پاره‌ای از پیکر عرش خدایم

 

مــن کعبــه اهـل ولایم، کربلایم

 

خاکم ولی آغشته با خون حسینم

 

تا صبح روز حشر، مدیون حسینم

 

از روز اول خون آدم ریخت در من

 

دریای اشک از چشم عالم ریخت در من

 

از قلب من باب بلاها گشت مفتوح

 

می‌خواست در من غرق گردد کشتی نوح

 

در مـن خلیل الله پایش خورد بر سنگ

 

از خون پاکش این زمین را کرد گلرنگ

 

مـن در فـراتم اشـک اسمـاعیل دارم

 

مـن سایه‌بـان از بـال جبـراییل دارم

 

مـن انبیـا را شاهــدِ زخـمِ بلایـم

 

من یک جهان کرب و بلایم: کربلایم

 

تا بر حسین آغوش خود را باز کردم

 

از کعبه دل بـردم، بـه جنت ناز کردم

 

از اول خلقت کـه حـق بخشید بودم

 

آغوش خود بر یوسف زهـرا گشودم

 

بـا خاک خـود درمـان درد عـالمیْنم

 

خـاکم مپنداریـد، مـن شهـر حسینـم

 

مـن در درون، هجده بهشتِ یاس دارم

 

مـن در کنــار علقمـه، عبــاس دارم

 

مـن دور هفتـاد و دو لالـه پر گشودم

 

آغوش خـود را بـر علی‌اصغر گشودم

 

در مـن فـروغ حق تعــالی را ببینیــد

 

خــورشید زهــرا، مــاه لیلا را ببینید

 

در مـن عـلی‌اکبر ز زخــم بی‌شماره

 

شد مثل تسبیحی که بندش گشته پاره

 

مـن روضـۀ گـل‌های بی‌خـار حسینم

 

تـا صبـح مـحشر میهمــان‌دار حسینم

 

مهمـان مـن بینِ دو دریا تشنه جان داد

 

لب‌های خشکش را به هر نسلی نشان داد

 

مهمـان مـن بـا لـحن شیرین با حلاوت

 

می‌کـرد نـوک نیـزه‌ها قـرآن تــلاوت

 

مهمـان مـن چـون بسمل بی‌بال گردید

 

مانند قـرآن حرمتش پامال گردید

 

مهمان من در سینه دارد داغ یاران

 

دردا که شد با داغ یاران سنگ باران

 

مهمان من جز زخم در پیکر ندارد

 

مهمان من بـر پیکر خود سر ندارد

 

مهمـان من بزم عزا را دوست دارد

 

مهمان من اشک شما را دوست دارد

 

مهمان مـن بـر امت جدش دعا کرد

 

خون گلوی خویش را وقف شما کرد

 

مهمان مـن سـر در ره اسلام داده

 

از حلق خونین بـر شما پیغام داده

 

مهمان من زخمش لباسش بود بر تن

 

پیراهنش را هم به غارت برد دشمن

 

وقتی ز رگ‌های بریده خون فشانده

 

اول ســلامِ شیعیــانش را رسانده

 

فرمود چون نوشید آب سرد، یاران

 

بر من بریزید اشک چون ابر بهاران

 

"میثم" اگر چون آب در آتش بجوشد

 

حاشا کـه بی ذکـرِ حسین، آبی بنوشد

------------------------------------------------------
غلامرضا سازگار
فلک نجات

گرچه خارم ای گل زهرا تو دستم را بگیر
من که افتادم زغم ازپا تو دستم را بگیر
من به امید نگاه رحمت تو آمدم
قطرۀ ناچیزم ای دریا تو دستم را بگیر
چکمه های خویش را برگردنم آویختم
کن نظر یک لحظه حالم را تو دستم را بگیر
سربه خاک آستانت می گذارم یاحسین
برنمی دارم سراز اینجا تو دستم را بگیر
گر رهت رابستم وقلب تورا بشکسته ام
آمدم شرمنده ای مولا تو دستم را بگیر
دستگیری اززپا افتادگان کارشماست
من کنون افتاده ام ازپا تو دستم را بگیر
گرنگیری دست این افتاده را ای وای من
هست اینک روز واویلا تو دستم را بگیر
من امیری را رها کردم که گردم بنده ات
بی کس وتنهایم وتنها تو دستم را بگیر
ای که فطرس را تو بخشیدی نجات از بند غم
من گرفتارم دراین صحرا تو دستم را بگیر
مُحرم این کعبۀ ایمان وعزّت گشته ام
شسته ام دست ازهمه دنیا تو دستم را بگیر
نیست جزتو بهر من امروز مصباح الهدا
ای چراغ روشن فردا تو دستم را بگیر
بهترین ره تا خدا رفتن ره مهرشماست
ای حبیب ربی الاعلی تو دستم را بگیر
دوست دارم تاکنم جان را نثار راه تو
درفضای گرم عاشورا تو دستم را بگیر
عبد تو شدحُر وفائی تاکه عبد حُر شود
جان حُر ای مهربان مولا تو دستم را بگیر

----------------------------------------------------------
سید هاشم وفائی

امام حسین(ع)


زمـانِ نـامتناهـی همـان محـرّم تـوست

تمـام مُلک خداونـد زیـر پرچـم تـوست

اگر که سیل سرشکم وجود را برده است

خدا گواست که روز عزای تو، کم توست

به عرصه‌ای که خدا خونبهای توست حسین!

بهشت، قیمت یک قطره اشک ماتم توست

چگونه کشته بخـوانم تـو را که می‌بینم

هنـوز مکتب اسلام، زنـده از دم تـوست

روا بـوَد کـه همیشـه نمـاز، بوسـه زنـد

به وقت سجده به مهری که خاک مقدم توست

اگــر ولادت شیعــه غـدیــر بـود اول

ولادت دگـــرش اوّلِ محــرّم تــوست

چـه قابـل اسـت تـو را خـاتم سلیمـانی

تمـام وحی خداونـد، نقش خـاتم توست

نبـی نبـودی و بـر تــو کتـاب نـازل شد

شکاف سینۀ خونین، کتاب محکم توست

اگـرچـه اهـل نمـازیم و اهـل روزه ولـی

نماز و روزه و خمس و زکات ما غم توست

از آن ز گـلشن سبز بهشت، سبـزتر است

که اشک، آب گوارای نخل «میثم» توست

---------------------------------------------------------------
غلامرضا سازگار

تعداد صفحات : 5

درباره ما
ناب ترین غزلهای مداحی Telegram.me/chayeheyat در ایتا هم با همین آی دی هستیم یاعلی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    توی اینترنت دنبال چی میگردی ؟
    نظرت راجع به این وبسایت چیه ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 478
  • کل نظرات : 72
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 13
  • آی پی امروز : 185
  • آی پی دیروز : 42
  • بازدید امروز : 316
  • باردید دیروز : 86
  • گوگل امروز : 9
  • گوگل دیروز : 12
  • بازدید هفته : 402
  • بازدید ماه : 709
  • بازدید سال : 18,781
  • بازدید کلی : 656,170
  • کدهای اختصاصی
    ناب ترین غزلهای مداحی Telegram.me/chayeheyat در ایتا هم با همین آی دی هستیم یاعلی
    معرفت

    معـــرفـــــت


    ابوبكر حسيني

    سيد ابوبکر بن شهاب علوي حسيني حضرمي، نسب او به امام جعفر صادق عليه السلام مي رسد. او به سال 1262 ه. ق در قريه اي از بلاد حضرموت متولد شده و به سال 1341 ه. ق در حيدر آباد دکن از بلاد هند وفات يافته است.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    عطية بن سعد بن جناده ي عوفي

    نام عطيه، همواره در کنار نام جابر بن عبدالله انصاري مطرح مي شود که با هم پس ازشهادت امام حسين «ع » در اربعين اول به زيارت قبر آن حضرت آمدند و چون جابر نابينا شده بود، عطيه او را در اين زيارت همراهي مي کرد.بنا به برخي نقلها، هنگام بازگشت اهل بيت از سفر شام، در کربلا با جابر و عطيه برخورد کردند.عطية بن سعد بن جناده عوفي، از رجال علم و حديث شيعه بود.وي در زمان خلافت امير المؤمنين «ع » در کوفه به دنيا آمد.نام عطيه، به پيشنهاد آن حضرت بر وي نهاده شد.او از راويان موثق شيعه بود که حتي در کتب رجالي اهل سنت هم توثيق شده است.وي به جرم تشيع و هواداري علي «ع » از سوي حجاج بن يوسف تحت تعقيب بود و به فارس گريخت.به دستور حجاج، او را گرفتند و چون حاضر نشد علي عليه السلام را لعن کند، چهار صد تازيانه بر بدنش زدند و موي سر و ريش او را تراشيدند. از آن پس به خراسان رفت و پس از مدتي به کوفه بازگشت.در کوفه بود تا در سال 111 هجري در گذشت.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    قرينته النوائب

    همدم و همراه با مصيبتها. از القاب شريفه ي حضرت زينب سلام الله عليهاست.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    عبدالله بن عفيف ازدي

    او از طايفه ازد، ساکن کوفه و مردي ميان سال بوده است.او از نيکان و شجاعان، و زهاد و عباد و مجاهدين شيعيان محسوب مي شد.عبدالله چشم چپش را در جنگ صفين و چشم راستش را در جنگ جمل از دست داده بود و هميشه در مسجد اعظم کوفه عبادت مي کرد.طبق نقل تواريخ، بعد از شهادت امام حسين عليه السلام و مسلط شدن ابن زياد بر کوفه، طرفداران اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم قلع و قمع شدند و ابن زياد، با کمال جسارت، روي منبر مسجد کوفه به اميرمؤمنان و فرزندان او عليهم السلام اهانت مي کرد که با عکس العمل شديد مردم، از جمله عبدالله بن عفيف روبرو شد که به فرمان ابن زياد به شهادت رسيد.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا
     
    دانشنامه عاشورا