بگیر بال مرا باز در هوای خودت
مرا ببر به کنارت، به کربلای خودت
نفس بزن که مذابم کنی در این شبها
نفس بده که بسوزم فقط برای خودت
دلم کتیبهی اشعار محتشم شده است
بزن به سینهام آتش، بهروضههای خودت
از آن زمان که به پایم نوشته شد، این زخم
نشسته بر جگرم داغ بوریای خودت
وصیتم شده آقا! مرا کفن نکنند
مگر به پیرهن مشکی عزای خودت
حسن لطفی