loading...
اشعار اهل بیت (ع)
گفتم حسين و ميل پريدن شروع شد

گفتم حسين و ميل پريدن شروع شد

در سينه ام،دوباره، تپيدن شروع شد

واژه به حد وصف تو شرمنده ام كه نيست

اما تو خواستي و دميدن شروع شد

از التقاط موج دو دريا كنار هم 1

مرجان ظهور كرد و رسيدن شروع شد

پاداش افريدنتان را خدا گرفت

خنديد فاطمه و خريدن شروع شد

حالا علي كنار تو احساس مي كند

زيبا ترين بهانه ديدن شروع شد

اي دلنواز،عشق من اي دلرباترين

تا امدي تو ناز كشيدن شروع شد

تا بال هاي زخمي فطرس به پات خورد

بعد از هزار سال پريدن شروع شد


با تو خدا براي من از نو نوشته شد

خاك من از اضافه خاكت سرشته شد


هستي مشابهت كسِ ديگر نداشته است

مانند چشم هاي تو دلبر نداشته است

انگشت در دهان تو دارد نبي چرا

يعني خدا كه دايه بهتر نداشته است

وقتِ حسينُ منيِ پيغمبر است تا

باور شود حسين برابر نداشته است

جبريل معتكف شده بر گاهواره ات

تا خنده ات نديده سرش بر نداشته است

از يك كلام ختم به صد ها كلام كه...

اقا، كسي شبيه تو مادر نداشته است

هر روز ابِ خوردني ات سلسبيل بود

در خانه فاطمه غمِ كوثر نداشته است


تا تربت تو هست طبيب و دوا چرا

تا كربلاست حاجت قبله نما چرا


عاشق كه ميشوم به خدا از شما شوم

زير سر شماست اگر مبتلا شوم

هر روز در هواي شما بال ميزنم

پايين پاي روضه تان تا رها شوم

حتمآ اسير در چه كنم ميشوم حسين

وقتي به قدر يك نفس از تو جدا شوم

من بي نگات، لحظه به لحظه جهنمم

يك ثانيه بدون تو بايد قضا شوم

كم كم صدام در نفست پير ميشود

شايد كه مستجاب به ياليتنا شوم

بي تو بهشت جاذبه كوچكي نداشت

اصلآ خدا نخواسته بي كربلا شوم


حالا كه شعر مي كشدت سمت كربلا

دنبال ضجه هاي حروف دلم بيا


اي بوي سيب شهر سحر هاي فاطمه

سجاده بهشتيِ دنياي فاطمه

اي بالش سرت شده بال فرشته ها

ارام ميشوي تو به لالاي فاطمه

وقتي شما نيامده گفتي انالغريب

ديگر چه امده سر رؤياي فاطمه

روزي كه رنگ سرخي پيراهنت نشست

يك گوشه زير گردنتان جاي فاطمه 2

تا ديد رنگ چهره مادر غروب كرد

حتي گرفت گريه باباي فاطمه

تا سوره مقطعه تفسير مي شوي

يك نينوا شود همه ناي فاطمه


عيد و عزا به شعر من اصلآ نيامده

تا روضه هست جشن گرفتن نيامده


شاعر كه شعر را به جلوتر كشيد و بعد...

پنجاه و چند سال گذشت و رسيد و بعد...

از محتشم به منبر سبز رسول تا

:اين كشته فتاده به هامون:شنيد و بعد...

حالا غروب زخمي روز دهم شد و

دامن كشان كه خواهرتان مي دويد و بعد...

مي ديد هر چه نيزه و شمشير و سنگ بود

گويا به سمت چشم شما مي پريد و بعد...

او مي دويد و كاش نمي ديد صحنه را

:الشمر جالسَُ:به روي سينه ديد و بعد...

با ضربه هاي پشت سر هم ز پشت سر

پيش نگاه فاطمه سر را بريد و بعد...

پيش نگاه حيرت زينب مقابلش

خون گلوت را سرِ نيزه چشيد و بعد...


بس كن كه سنگ اب شد از روضه هاي تو

دارد چكيده مي شود اشك خداي تو

------------------------------------------------------------------------------
حسن کردی


مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط آریانور در تاریخ 1394/02/26 و 17:30 دقیقه ارسال شده است

سلام
وب زیبایی داری میخواستم ببینم میشه یک مطلب در وب شما از طرف من بنویسید؟
نظرتون ایمیل کنید


کد امنیتی رفرش
درباره ما
ناب ترین غزلهای مداحی Telegram.me/chayeheyat در ایتا هم با همین آی دی هستیم یاعلی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    توی اینترنت دنبال چی میگردی ؟
    نظرت راجع به این وبسایت چیه ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 478
  • کل نظرات : 72
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 13
  • آی پی امروز : 291
  • آی پی دیروز : 42
  • بازدید امروز : 603
  • باردید دیروز : 86
  • گوگل امروز : 12
  • گوگل دیروز : 12
  • بازدید هفته : 689
  • بازدید ماه : 996
  • بازدید سال : 19,068
  • بازدید کلی : 656,457
  • کدهای اختصاصی
    ناب ترین غزلهای مداحی Telegram.me/chayeheyat در ایتا هم با همین آی دی هستیم یاعلی
    معرفت

    معـــرفـــــت


    ابوبكر حسيني

    سيد ابوبکر بن شهاب علوي حسيني حضرمي، نسب او به امام جعفر صادق عليه السلام مي رسد. او به سال 1262 ه. ق در قريه اي از بلاد حضرموت متولد شده و به سال 1341 ه. ق در حيدر آباد دکن از بلاد هند وفات يافته است.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    عطية بن سعد بن جناده ي عوفي

    نام عطيه، همواره در کنار نام جابر بن عبدالله انصاري مطرح مي شود که با هم پس ازشهادت امام حسين «ع » در اربعين اول به زيارت قبر آن حضرت آمدند و چون جابر نابينا شده بود، عطيه او را در اين زيارت همراهي مي کرد.بنا به برخي نقلها، هنگام بازگشت اهل بيت از سفر شام، در کربلا با جابر و عطيه برخورد کردند.عطية بن سعد بن جناده عوفي، از رجال علم و حديث شيعه بود.وي در زمان خلافت امير المؤمنين «ع » در کوفه به دنيا آمد.نام عطيه، به پيشنهاد آن حضرت بر وي نهاده شد.او از راويان موثق شيعه بود که حتي در کتب رجالي اهل سنت هم توثيق شده است.وي به جرم تشيع و هواداري علي «ع » از سوي حجاج بن يوسف تحت تعقيب بود و به فارس گريخت.به دستور حجاج، او را گرفتند و چون حاضر نشد علي عليه السلام را لعن کند، چهار صد تازيانه بر بدنش زدند و موي سر و ريش او را تراشيدند. از آن پس به خراسان رفت و پس از مدتي به کوفه بازگشت.در کوفه بود تا در سال 111 هجري در گذشت.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    قرينته النوائب

    همدم و همراه با مصيبتها. از القاب شريفه ي حضرت زينب سلام الله عليهاست.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    عبدالله بن عفيف ازدي

    او از طايفه ازد، ساکن کوفه و مردي ميان سال بوده است.او از نيکان و شجاعان، و زهاد و عباد و مجاهدين شيعيان محسوب مي شد.عبدالله چشم چپش را در جنگ صفين و چشم راستش را در جنگ جمل از دست داده بود و هميشه در مسجد اعظم کوفه عبادت مي کرد.طبق نقل تواريخ، بعد از شهادت امام حسين عليه السلام و مسلط شدن ابن زياد بر کوفه، طرفداران اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم قلع و قمع شدند و ابن زياد، با کمال جسارت، روي منبر مسجد کوفه به اميرمؤمنان و فرزندان او عليهم السلام اهانت مي کرد که با عکس العمل شديد مردم، از جمله عبدالله بن عفيف روبرو شد که به فرمان ابن زياد به شهادت رسيد.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا
     
    دانشنامه عاشورا