اگر كه سر بدهم پای پرچم تو كم است
هزار بار بمیرم هم از غم تو كم است
فقط برای بیان غم غلام سیاه
هزار مثل لهوف و مقرم تو كم است
تو را به اشك كسی هیچ احتیاجی نیست
اگر چه زخم زیاد است و مرهم تو كم است
گدایی در این خانه را نفهمیده
كسی كه فكر كند واقعا كم تو كم است
میان این همه دیوانه محبت تو
درست نیست بگوییم آدم تو كم است
اگر تمامی عمرم فقط نفس بزنم
به پای اشك تو و نوحه و دم تو... کم است
هزار سال برای زیارتت كوتاه
برای درك عزایت محرم تو كم است
اگر تمامی انگشتها بریده شوند
به پای روضه انگشت و خاتم تو... كم است
شاعر: سعيد پاشازاده