پدرم نقش تو اگر از میانه برخاست
اندوه تو جاودانه بر پاست
شب آخر چه صمیمانه نگاهی کردی
من صمیمانه دلم سوخت و تو آهی کردی
بین خوبان جهان هیچ کس مثل تو نیست
پدرم هیچ زمان، هیچ کس، مثل تو نیست
وقتي ز دست ما و نماند از براي ما
غير از غمي ، شكسته دلي، جان خسته اي
تو مرغ جاودان بهشتي شدي ولي
داند خدا كه پشت پسر را شكسته اي
من تاج سر ندارم
دیگر پدر ندارم
می سوزم از هجران بابا
ز تن شده قرارم
که من پدر ندارم
جانم شود قربان بابا
در سوگ پدر:
دلم پر ز غم و درد است ای وای
هوای خانه مان سرد است ای وای
پدر رفت و از او جز قاب عکسی
نمانده، در کنارم نیست ای وای