وداع با محرم و صفر
هر آن چه گریه بریزم به قلب شعله ورم
دوباره سر شود آتش از آتش جگرم
غم فراق تو و هجر این دو ماه عزا
دو غصه می شود و بیشتر زند شررم
نمی توانم باور کنم، خدا! دارد
تمام می شود امشب محرم و صفرم
بیا ببخش مرا قول می دهم دیگر
که جان سالم از روضه ها به در نبرم
کبوترانه ببین جلد بام گریه شدم
از این به بعد کجا سر کنم کجا بپرم؟!
تو چشمه چشمه خروشی منم که خاموشم
تو گریه می کنی و این منم که بی خبرم
مرا جدا نکن از جامه عزا آقا
اگر جدا شوم از روح خویش محتضرم
مقیم روز و شب کوی روضه بودم من
بدون روضه درین روزگار در به درم
خدا کند زمان زودتر گذر کند و
برای فاطمیه جامه عزا بخرم
بیا و امشب از مشهد الرضا آقا
به کربلا برسانم مرا ببر به حرم
محمد علی بیابانی
وداع با محرم و صفر
اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان
مرا ببخش نمردم پس از محرمتان
لباس مشکی من یادگاری زهراست
چگونه دل کنم از آن؟ چگونه از غم تان؟
بگیر امانتی ات را خودت نگه دارش
که چند وقت دگر می شویم محرمتان
برای سال دگر نه برای فاطمیه
برای روضه مادر برای ماتمتان
دلم بگیر که محکم ترش گره بزنی
به لطف فاطمه بر ریشه های پرچم تان
هزار شکر که از لطف پنجره فولاد
میان حلقه ماتم شدیم هم دمتان
بیا دوباره بخوان روضه های یابن شبیب
که من دوباره بسوزم دوباره با دمتان
چه شام ها که زدی سر به گریه ام اما
مرا ببخش نمردم به پای مقدمتان
-----------------------------------------------------------
مهدی نظری