با شعله های نرگس تو، دود می شوم
مولود مرگ هستم و اسفند ماهی ام
طوفان رهین دولت خانه بدوشی است
هستی گرفته از پی بی سرپناهیم
تا طفل اشک آمد و بر دامنم نشست
مهتاب شد به دامن شب روسیاهی ام
در دادگاه عشق به شاهد نیاز نیست
ثابت شده بخاطر تو بی گناهی ام
از پای درس مکتب چشم تو آمدم
این پاره پاره دل، دل خونین گواهی ام
در خیمه نگاه تو آتش گرفته ام
من روضه خوان چشم توام!... قتلگاهی ام!
در موج اشک غرق شدم تا بجویمش
در حیرت از تلظّی آن بچه ماهی ام
در چشم من تمام زمین بارگاه تست
من هر کجا روم، بحضور تو راهی ام
...........................................
ناخواسته به روی سیاهم نگاه کن!
یک بار هم به خاطر من اشتباه کن!
جانا! مگر شکستن دلها گناه نیست
قربان دل شکستن تو - پس - گناه کن!
با یک نگاه می کشی و زنده میکنی
مابین مرگ و زندگی ام ، یک نگاه کن!
حتی دروغکی شده از عاشقی بگو
امشب مرا برای همیشه سیاه کن!
کشتی مرا، ولی مرو از پیش کشته ات
تابوت بی قرار مرا سر به راه کن!
حاج سعید حدادیان
................................................
کنج
خوب است كه كه عاشق جگري داشته باشد
آشفتگي بيشتري داشته باشد
حاجات بهانه است كه ما اشك بريزيم
خوب است گدا چشم تري داشته باشد
پرواز من اين است كه يك كنج بيفتم
اين بال بعيد است پري داشته باشد
اي يار سفر كرده نگاه پر لطفت
وقتش شده بر ما نظري داشته باشد
گر سنگ دلم باز تعلق به تو دارم
هر كعبه اي بايد حجري داشته باشد
سر مي زنم آنقدر به در تا بگشايي
خوب است گدا هم هنري داشته باشد
از دور خودت دور مكن چند گدا را
خوب است كه شه دور و بري داشته باشد
قبل از سفر آخرت اي دوست دلم را
بگذار به سويت سفري داشته باشد
انگار بنا نيست ببينم تو را .... پس
بگذار دلم يك خبري داشته باشد
لطيفيان
...............................
چندي به انتظار تو حسرت كشيده ايم
دور از نگار حوصله اي سر رسيده ايم
هفته به هفته مي گذرد بي حضور تو
از جمعه هاي بي تو كه خيري نديده ايم
پيدا نمي كني ز دل ما فقير تر
از ما عيادتي كه دل از كف رهيده ايم
صدشكر در طلاتم اماج معصيت
در ساحل قنوت تو سكني گزيده ايم
قسمت نشد كه حاجي بيت خدا شويم
شكر خدا به مجلس آقا رسيده ايم
بسيار روضه از غم ارباب خوانده اند
اما هنوز كرببلا را نديده ايم
احسان محسني