امام زمان(عج)
فقط نه صبحِ من از ابرهای تار پُر است
گلویِ جاده هم از بُغضِ انتظار پُر است
بیا كه زردیِ پائیز بـا تو بی معـناست
چرا كه عهدِ تو از سبزیِ بـهار پُر است
اگر كه دفترت از خاطراتِ من خالیست
میانِ دفترِ مـن از تو یـادگار پُـر است
بـه خـاك های مسیرت نگاه كـن گاهی
كه زیرِ هر قدمت قلبِ بی قرار پُـر است
مـگیر خُرده اگر مُنتَصب شدیـم به تـو
چرا كه دور و برِ گُل همیشه خار پُـر است
مـرا برای خودت كـن به خَلق وا مگذار
دلِ خرابِ مـن از دستِ روزگار پُـر است
بـرای جـدِّ تو كـم گـریه می كنم آقـا
ز بـسكه آینۀ قلبـم از غُـبار پُـر است
چـگونه یـادِ تو از خـاطرم گُـذر نكنـد
كه لحظه لحظه ام از لطفِ بی شمار پُر است
پـس از دعـایِ فـرج كربلاست حاجتِ ما
و در سرِ همه سـودایِ آن مـزار پُـر است
محمد بیابانی
بايد از بندگي تو به خدايي برسيم
بعد از اين حبس كشيدن به رهايي برسيم
بي طبيبانگي تو به خدا ممكن نيست
بعد يك عمر دويدن به دوايي برسيم
بي خودي بود اگر سعي و تلاشي كرديم
بي نگاه تو محال است به جايي برسيم
بايد از جانب تو فيض عظيمي برسد
ما هم از دولت وصلت به نوايي برسيم
انبياء پشت در خيمه تو منتظرند
ما كه هستيم دگر بهر گدايي برسيم
شاعري خوب بلد نيستم اما آخر
عجبي نيست كه ما هم به عبايي برسيم
محمد حسن بيات لو
امام زمان(عج)
زخم دل هجران زدگان را تو شفایی
درد غم بی نسخۀ ما را تو دوایی
عالم همه جا پر شده از تیرگی محض
ما گمشدگانیم و تو مصباح هدایی
مگذار که با ما همه عالم بستیزند
ما با همه گفتیم که تو صاحب مایی
سوگند به تنهایی تنهای مدینه!
تنها تو فقط منتقم خون خدایی
تو وارث بازوی علمدار حسینی
تو پاسخ فریاد تمام شهدایی
با خون دل و اشک روان هر شب جمعه
با مادر خود فاطمه در کرببلایی
ای کاش که یک لحظه به چشم همه عالم
ز آن گوشۀ شش گوشه به ما رخ بنمایی
ما پیش تو بودیم ولی حیف نبودیم
تو در دل مایی و ندانیم کجایی
گفتم دعایی کنم بهر ظهورت
دیدم تو دعایی تو دعایی تو دعایی
میثم همه گوش است که از خویش بگویی
کعبه همه چشم است که در کعبه درآیی
غلامرضا سازگار