loading...
اشعار اهل بیت (ع)
ممنونم از خدای تو یا باقرالعلوم

ممنونم از خدای تو یا باقرالعلوم

داده مرا ولای تو یا باقرالعلوم

منت پذیرلطف شمایم از آن جهت

دارم به لب ثنای تو یا باقرالعلوم

تو چهارمین امام منی بعد مرتضی

من خادم سرای تو یا باقرالعلوم

غواص علم احمدی و این یقین من

رای خداست رای تو یا باقرالعلوم

امر تو نافذ است به هر کس از آن به حشر

جوید خدا رضای تو یا باقرالعلوم

بر رهروان مکتب تو هدیه می دهد

جنات را خدای تو یا باقرالعلوم

آن را که مهر حضرت تو نقش بر دل است

جوید کجا سوای تو یا باقرالعلوم

محتاج خلق اول و آخر نمی شود

هر کس که شد گدای تو یا باقرالعلوم

مستغنیم ز مکنت اگر شاملم شود

یک لحظه ای عطای تو یا باقرالعلوم

بر سینه ام ارادت خود را فرون نما

تا سرنهم بپای تو یا باقرالعلوم

مفکن مرا زدیده که تا زنده ام تپد

این قلب من برای تو یا باقرالعلوم

یک لحظه بی ولای توام زندگی مباد

ای هستیم فدای تو یا باقرالعلوم

در شام سوگ حضرت تو کو که بگذرد

از جرم من خدای تو یا باقرالعلوم

گلباف را به روز قیامت شفیع باش

کانجا کند ثنای تو یا باقرالعلوم

--------------------------------------------------------------------------
گلبافت

 

ای اصـل دیـن ولای تـو یا باقرالعلوم 
وی ذکـر حـق ثنـای تـو یا باقرالعلوم 
وی عرش، خـاک پای تـو یا باقرالعلوم 
جـان جهـان فــدای تـو یا باقرالعلوم

مهر تو جان جان صلات و صیام من 
پیوسته وقف تو، صلوات و سلام من

****

ای شیعــه را به مهر شما اقتـدارها 
دین خدا گرفتـه ز تــو اعتبارها 
خورشید بر درت یکی از جـان‌نثارها 
گردنــد دور کـوی تـو لیـل و نهارها

هر لحظه در بقیع تو صد کاروان دل است 
هـر جا، روم مزار توأم شمع محفل است

من کیستم که خاک سرای شما شوم؟ 
لب واکنـم، قصیـده سـرای شما شوم 
یـا مفتخـر بـه مدح و ثنای شما شوم 
باشـد کـه تـا گـدای گدای شما شوم

لال است در ثنای تو مـولا زبان من 
تو وصف خود بگوی ولی با زبان من

****

وقتـی عـدو بـه حضـرت تو گفت ناسزا 
بـا حسـن خلـق و با گل لبخند از ابتدا 
کردی به پاسخ از دل و از جان بر او دعا 
ایـن اسـت قـدر و منـزلت و عـزت شما

تنها نه اینکه نام تو از من ربوده دل 
خلق محمّدیت ز دشمن ربـوده دل

ای بر تو از خدا و رسولش سـلام‌ها 
اهــل کــلام را ز کـلامت کـلام‌ها 
بیچـاره و ذلیـل مقـامت «هشام»‌ها 
در پنجــۀ تـو از همه دل‌ها زمام‌ها

توحید زنده از نفس صبح و شام تو 
اسلام فخر کرده به نطق «هشام» تو

****

تو خلــق را مطاعـی و خلقت مطیع تو 
برتــر ز اوج وهــم، مقــام رفیــع تـو 
پیـران عقـل یکسـره طفـلِ رضیـع تـو 
فـردوس گشتـه خـاک‌نشینِ بقیـع تـو

«میثم» اگـر قصیـده سرای شما شده 
مشمول بذل و لطف و عطای شما شده

------------------------------------------------------------------
غلامرضا سازگار

 


مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
ناب ترین غزلهای مداحی Telegram.me/chayeheyat در ایتا هم با همین آی دی هستیم یاعلی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    توی اینترنت دنبال چی میگردی ؟
    نظرت راجع به این وبسایت چیه ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 478
  • کل نظرات : 72
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 13
  • آی پی امروز : 382
  • آی پی دیروز : 42
  • بازدید امروز : 872
  • باردید دیروز : 86
  • گوگل امروز : 18
  • گوگل دیروز : 12
  • بازدید هفته : 958
  • بازدید ماه : 1,265
  • بازدید سال : 19,337
  • بازدید کلی : 656,726
  • کدهای اختصاصی
    ناب ترین غزلهای مداحی Telegram.me/chayeheyat در ایتا هم با همین آی دی هستیم یاعلی
    معرفت

    معـــرفـــــت


    ابوبكر حسيني

    سيد ابوبکر بن شهاب علوي حسيني حضرمي، نسب او به امام جعفر صادق عليه السلام مي رسد. او به سال 1262 ه. ق در قريه اي از بلاد حضرموت متولد شده و به سال 1341 ه. ق در حيدر آباد دکن از بلاد هند وفات يافته است.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    عطية بن سعد بن جناده ي عوفي

    نام عطيه، همواره در کنار نام جابر بن عبدالله انصاري مطرح مي شود که با هم پس ازشهادت امام حسين «ع » در اربعين اول به زيارت قبر آن حضرت آمدند و چون جابر نابينا شده بود، عطيه او را در اين زيارت همراهي مي کرد.بنا به برخي نقلها، هنگام بازگشت اهل بيت از سفر شام، در کربلا با جابر و عطيه برخورد کردند.عطية بن سعد بن جناده عوفي، از رجال علم و حديث شيعه بود.وي در زمان خلافت امير المؤمنين «ع » در کوفه به دنيا آمد.نام عطيه، به پيشنهاد آن حضرت بر وي نهاده شد.او از راويان موثق شيعه بود که حتي در کتب رجالي اهل سنت هم توثيق شده است.وي به جرم تشيع و هواداري علي «ع » از سوي حجاج بن يوسف تحت تعقيب بود و به فارس گريخت.به دستور حجاج، او را گرفتند و چون حاضر نشد علي عليه السلام را لعن کند، چهار صد تازيانه بر بدنش زدند و موي سر و ريش او را تراشيدند. از آن پس به خراسان رفت و پس از مدتي به کوفه بازگشت.در کوفه بود تا در سال 111 هجري در گذشت.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    قرينته النوائب

    همدم و همراه با مصيبتها. از القاب شريفه ي حضرت زينب سلام الله عليهاست.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    عبدالله بن عفيف ازدي

    او از طايفه ازد، ساکن کوفه و مردي ميان سال بوده است.او از نيکان و شجاعان، و زهاد و عباد و مجاهدين شيعيان محسوب مي شد.عبدالله چشم چپش را در جنگ صفين و چشم راستش را در جنگ جمل از دست داده بود و هميشه در مسجد اعظم کوفه عبادت مي کرد.طبق نقل تواريخ، بعد از شهادت امام حسين عليه السلام و مسلط شدن ابن زياد بر کوفه، طرفداران اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم قلع و قمع شدند و ابن زياد، با کمال جسارت، روي منبر مسجد کوفه به اميرمؤمنان و فرزندان او عليهم السلام اهانت مي کرد که با عکس العمل شديد مردم، از جمله عبدالله بن عفيف روبرو شد که به فرمان ابن زياد به شهادت رسيد.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا
     
    دانشنامه عاشورا