loading...
اشعار اهل بیت (ع)

رمضان آمده و غرق گناهم چه کنم

معصیت گشته همه عمر تباهم چه کنم

 

غل و زنجیر شدم من به هوای نفسم

غافل از ذکر خدایم، ته چاهم چه کنم

 

لکه های معصیت قلب مرا کرده سیاه

بر سر این سفره با روی سیاهم چه کنم

 

"یا اله العاصین"پشت و پناه من تویی

آن دمی که نبود پشت و پناهم چه کنم

 

بارالها به دلم شوق مناجات بده

به حسین تو قسم آخر راهم چه کنم

 

دلم از حسرت دیدار حرم لبریز است

همه چیزم شده این قلب پر آهم چه کنم

 

ترسم این است که در ولوله روز جزا

نکند حضرت ارباب نگاهم چه کنم

 

روح این بنده زمین گیر شده میدانم

بیقرار حرم حضرت شاهم چه کنم

 

شاعر : محمد زنجانی

نفس امّاره مرا اهل خطا کرد خدا
غفلت از تو بنگر باز چها کرد خدا

پرده انداخت میان من تو این دنیا
این عجوزه چه مرا از تو جدا کرد خدا

تا هلال رمضان بار دگر ظاهر شد
لب این بنده ی شرمنده صدا کرد خدا

چشم وا کردم و دیدم که کنارت هستم
لطف تو باز مرا اهل دعا کرد خدا

لقمه ی عفو تو این عبد گنهکارت را
بر سر سفره ات انگشت نما کرد خدا

من کجا؟ ناله کجا؟ اشک کجا؟ دل را باز
روضه ی کرببلا اهل بکا کرد

این که بخشیده شدم کار حسین است فقط
باز هم روضه ی ارباب چها کرد خدا

پیش زینب، سر او را که روی نیزه نشاند
بدنش را وسط دشت رها کرد

 

تشنه آب فراتم آب می خواهم حسین

جرعه ای از آن می نایاب می خواهم حسین

 

بر مشامم می رسد هر لحظه عطر و بوی سیب

شمه ای از آن نسیم ناب می خواهم حسین

 

بر دلم ترسم بماند آرزوی نوکری

بر سر خود سایه ی ارباب می خواهم حسین

 

هر کسی از ناتوانی تاب می خواهد ؛ولی

من دلی در روضه ات بی تاب می خواهم حسین

 

جز درت هرچه در امید واری  بسته شد

از تو ای لب تشنه فتح باب می خواهم حسین

 

تشنه ی آب فراتم ،آب نه ...بلکه دلی

از شراب معرفت سیراب می خواهم حسین

 

نوکر ازدریای لطفت خواست لطفی بی کران

من در این دریای غم گرداب می خواهم حسین

 

 

تشنه را در طلب آب گوارا تا کی *** این همه فاصله با حضرت دریا تاکی؟

سالهامیشودازحال شمابی خبریم ***این همه در به دری در دل صحرا تا کی؟

جمعه ها میرسد و میرود اما بی تو *** انتظار فرج ای دادرس ما،تا کی؟

دوری ازماست وگرنه تو به ما نزدیکی*** ما که مردیم،جدایی ز تو آقا تا کی؟

شیعیان جز تو ندارند پناهی برگرد *** گریه و ندبه و ذکر فرج ما تا کی؟

همه جاپرشده ازجرم و جنایت برگرد***دیدن این همه غم،یوسف زهرا تا کی؟

آه ای منتقم خون شهیدان خدا *** غزه شد دجله خون،غیبت کبری تا کی؟

پای ابلیس دوباره به حرم ها وا شد *** ذبح مظلوم شده عادت اعدا، تا کی؟

بخدا،هیچ کسی مثل حسین ذبح نشد*** زینب و گریه براین ماتم عظمی تا کی؟

فاطمه آمده از عرش،بگویید به شمر *** خنده بر چشم تر زینب کبری تا کی؟

 

 

بنویسید دگر بروی سنگ لحدم 

من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم

ننویسید که ناکام شده به عالمین

بنویسید که طپش های دلم گفته حسین

ننویسید که پرپر شده همچون گل یاس

بنویسید شده مست و خراب عباس

ننویسید که از روز ابد مذهبی ام 

بنویسید که تا روز ابد زینبیم

ننویسید که مست از قدح ساغریم

بنویسید که همواره علی اکبریم

ننویسید که جان داد دگر بر سر دوست

بنویسید که مجنون علی اصغر اوست

ننویسید گنه پرده مهتابش شد بنویسید سینه زن اربابش شد

ننویسید ندارد به جهان خانه و جا بنویسید ماواش شده کرببلا

ننویسید که او نوکر بدعهدی بود بنویسید که او منتظر مهدی بود

یا ابا صالح المهدی ادرکنی (سهراب سپهری)

 

بد ترین جرم بشر حق تو نشناختن است
جرم این بی ادبی سوختن و ساختن است
علت این همه بد بختی دنیای بشر
امر و فرمان تو را پشت سر انداختن است
وای بر شیعه که فکر همه چیز است ولی
لحظه ای دل به هوا ی تو نپرداختن است
دوست بر ما نگران است و عدو خوش حال است
زندگی نیست که این هستی خود باختن است
چاره ی کار بشر در طلب قرب شما
از هوا و هوس وخیره سری کاستن است
اولین گام رهایی ز کمند شیطان
مهرت ای قایم حق در دل وجان خواستن است
دیگر ای شیعه بپا خیز و بدان داروی تو
دل و جان را ز رذایل همه پیراستن است
بهترین کار تو (انوار )در این عمر سیاه
علم تهذیب دل و تزکیه اموختن است

 

انوار جزایری

 

حضرت رقیه(س)-ولادت

 

بوی گل در همۀ ارض و سما پیچیده

بازهم باغ جنان جامه نو پوشیده

دست مولاست به این سفره نمک پاشیده

در کویر دل من باز گلی روئیده

به روی خاک ملائک همه گل می بارند

همگی بر لبشان سوره کوثر دارند

خبر آمد که شب هجر سحر خواهد شد

انتظار دل عشاق به سر خواهد شد

ماه رخساره ای از پرده بِدَر خواهد شد

باز هم حضرت ارباب پدر خواهد شد

عطر بانوی مدینه همه جا منتشر است

بیشتر از همه ساقی حرم منتظر است

گریه طفل بگوش آمد و شد غوغایی

عمه زینب به خودش گفت عجب زهرایی

عشق باباست عجب نیست شود بابایی!

گفت عباس که به به چه شب زیبایی

گفته بودند که او جلوه زهرا دارد

واقعاً بوسه به دستش بزنم جادارد

در اصالت به نبی رفته به مولارفته

صورتش هاله نور است به بابا رفته

در شهامت به خود زینب کبری رفته

همه تأیید نمودند به زهرا رفته

آنقدر بر سر دستان عمو زیبا بود

عمه می گفت فقط"بترکد چشم حسود"

چه شبی بود شه علقمه زهرا را دید

دور گهواره او ام ابیها را دید

دیده واکرد رقیه رخ سقا را دید

لب خندان علی اکبر لیلا را دید

ماه و خورشید و ستاره همه زیبا بودند

همه شان منتظر خواندن لالا بودند

آمده تا حرمش قبله حاجات شود

آمده نسل معاویه خرافات شود

آمده حرمله با گریه مجازات شود

شک نکن آمده که عمه سادات شود

گرچه ارباب علی داشت پیمبر هم داشت

شب میلاد رقیه شد و مادر هم داشت

لب اگر باز کند قند و شکر می ریزد

چادرش باز شود درو گهر می ریزد

چشم او اشک مناجات سحر می ریزد

سائلش باش که در دست تو زر می ریزد

هیچ کس اینقدر احساس ندارد دارد؟

چون رقیه عمو عباس ندارد دارد؟

جای دارد که همه خلق به او رو بزنند

در برش ماه و ستاره همه سوسو بزنند

تا زبان باز کند چنگ به گیسو بزنند

در حضورش شه و سائل همه زانو بزنند

گاه زهرا و گهی زینب کبری می شد

تا می آمد عمو عباس ز جا پا می شد

یک تنه او به دوصد شام حریف است حریف

چه کسی گفته که این طفل ضعیف است ضعیف

کاش بر خاک نیافتد که ظریف است ظریف

صورتش مثل گل یاس لطیف است لطیف

کاش ضربه نخورد چونکه پرش می شکند

کاشکی داغ نبیند کمرش می شکند

همه گویند رقیه به پدر حساس است

یک نفر نیست بگوید که به سر حساس است؟

کاش از ناقه نیافتد چقدر حساس است

نوه فاطمه به درد کمر حساس است

خواب بود و پدرش رفت به میدان نبرد

ماند بیدار شبی و پدرش را آورد

خانه ام عرش معلاست خدا میداند

مستی میکده برپاست خدا میداند

هر دلی مست تولاست خدا میداند

شب شب شادی زهراست خدا میداند

 

شهر پیغمبر اکرم متبرک گشته

خانه ام مهبط انوار ملائک گشته

 

من حسینم که دلم محرم اسرار بود

من حسینم که سرم نذر ره یار بود

من حسینم پدرم حیدر کرار بود

جد عالی نسبم احمد مختار بود

 

من حسینم کرمم وسعت چندین دریاست

مادرم حضرت صدیقه کبری زهراست

 

من حسینم به همه عالم و آدم شاهم

من حسینم که شهنشاه عدالت خواهم

و هدایت گر هر مرد و زن گمراهم

حامی دین خدا هستم و ثاراللهم

 

من حسینم  که به مهرم دو جهان می ارزد

تربتم بر همه ی کون و مکان می ارزد

 

من حسینم پسری از همه بهتر دارم

من حسینم پسری شبه پیمبر دارم

من حسینم که یلی چون علی اکبر دارم

پسری عاشق سجاده ی دلبر دارم

 

دو علی  داده خدایم چه بود بهتر از این

من که  راضی به رضایم چه بود بهتر از این

 

لکن حالا خبر از یاس معطر داده

آری آری به دلم مژده ی کوثر داده

جانمی جان نظری کرده و دختر داده

 و خدا در بغلم زینب دیگر داده

 

ثمرم امد و بابا شده ام خوشحالم

با چنین دخترکی من به خودم می بالم

 

 همسرم بار دگر قرص قمر زائیده

قمری که اثرش در همه جا تابیده

به قدومش پر خود را ملکی سائیده

همه آرام بگیرید عسلم خوابیده

 

خودمانیم زبان عسلم شیرین است

بخدا صاحب دختر شدنم شیرین است

 

ساره و آسیه و هاجر و حوا آمد

نه فقط تاج سر مریم عذرا آمد 

بهتر این است بگویم خود زهرا آمد

غصه ای نیست دگر همدم بابا آمد

 

زهره ی هاشمیان گشته عزیز همه است

نوه ای از نوه های علی و فاطمه است

 

دخترم با خبر از سر ضمیر همه است

با ظهورش به غم و درد همه خاتمه است

نفسش چون نفس مادر خود فاطمه است

کاشف الکرب شبیه قمر علقمه است

 

نه فقط بر گل شهزاده تخلص دارد

بلکه در دادن حاجات تخصص دارد

 

قلب آئینه درخشنده تر از الماس است

صورتش صورت حوریه بود حساس است

موجی از عاطفه ها دارد و با احساس است 

زینت دوش یل ام بنین عباس است

 

به خودم رفته اگر سفره ی احسان دارد

روز و شب بر لب خود ذکر عموجان دارد

 

دل عاشق به دل  دربه دری طعنه زده

چادرش بر نظر خیره سری طعنه زده

همچو شمسی که به نور قمری طعنه زده

چهره اش بر ملک و حور و پری طعنه زده

 

نام زیبای رقیه سر بام فلک است

 چشم بد دور- بگردم چقدر بانمک است

 

مادرش فاطمه ی خانه صدایش کرده

بیمه ی دائمی لطف خدایش کرده

از حسودان قبایل که جدایش کرده

از الان فکر جهیزیه برایش کرده

 

کاش باشد و خودش نیز عروسش بکند

کاش باشد و تماشای جلوسش بکند

 

کاش امروز به سر آید و فردا بشود

بلبل خوش سخن گلشن طاها بشود

پیش  چشمان پدر خوش قد و بالا بشود

چادری سر کند و زینب کبری بشود

 

قول دادم که گلم را سفر حج ببرم

قول دادم که برایش دو النگو بخرم

 

حوصله باشد اگر بافتن مو زیباست

گل و سنجاق سر و حلقه ی گیسو زیباست

مژه و سرمه و هر پرّش ابرو زیباست

گونه و خال و لب دختر خوش رو زیباست

 

 به چنین گوهر زیبای خدا می نازم

به چنین دختر با حجب و حیا می نازم

 

هر دو وابسته ی چشمان تر یکدگریم

هر دومان زائر حال سحر یکدگریم

هر کجا هم برویم در نظر یکدگریم

صبح و ظهر و سرشب دور و بر یکدگریم

 

  هرکجا که بروم پشت سرم می آید

نفسم، نخل جوانم ،جگرم می اید ...

 

 

شعر : علیرضا خاکساری

بر طاق جنّان حك شده سیمای رقیه
خورشید كمی از رخ زیبای رقیه
مهتاب كه شب ها دل عالم برباید
یك نور ز رخسارِ دل آرای رقیه
دل در حرمش سجده كنان حلقه به گوش است
چون منتظرِ بخشش فردای رقیه
گر هر دو جهان ابر شوند اشك بریزند
یك قطره ز هر آبله ی پای رقیه
من كس نگذارم به دلم پای گذارد
زیرا كه حریم دلِ من جای رقیه
گر سبزترین ارض خدا را كه ببینی
آراسته با سبزیِ دیبایِ رقیه
او راه رود اهلِ حرم مستِ نظاره
این اشكِ حسین از قد و بالای رقیه
هر كرده ی او آیینه ی حضرت زهرا
این وجه شرر بر دلِ بابای رقیه
با این كه غم كرب و بلا سخت گران است
سنگین تر از آن ناله و غم های رقیه
هر انس و ملك تشنه ی یك خنده ز رویش
روح همگان صفحه ی سودای رقیه

 

شاعر : حسن فطرس

او سفیر نهضت کرب و بلاست

پنجه های کوچکش مشکل گشاست

ناز او را عمه جانش می خرد

خندۀ او از حسین دل می برد

طفل اما بر بزرگی فاطمه ست

پارۀ قلب حسین فاطمه ست

طفل اما مثل زینب شیر بود

گرچه کودک بود اما پیر بود

یک سه ساله دختر اما عالمه

صورتش سیب دو نیم فاطمه

طفل اما نور چشمان حسین

ذکر لالاییش قرآن حسین

طفل اما کوه رنج و درد بود

دختری کوچک ولیکن مرد بود

آسمان مبهوت طنازی اوست

حضرت عباس همبازی اوست

دست زینب شانه بر مویش زده

شاه عالم بوسه بر رویش زده

درد عالم را مداوا می کند

با نگاهش کار عیسی می کند !

ماورای درک و عقل این و آن

عمه ی با غیرت صاحب زمان

من فدای نام دلجویش شوم

کاش روزی زائر کویش شوم...

--------------------------------------------------------
محمد ناصری

تعداد صفحات : 48

درباره ما
ناب ترین غزلهای مداحی Telegram.me/chayeheyat در ایتا هم با همین آی دی هستیم یاعلی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    توی اینترنت دنبال چی میگردی ؟
    نظرت راجع به این وبسایت چیه ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 478
  • کل نظرات : 72
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 13
  • آی پی امروز : 150
  • آی پی دیروز : 42
  • بازدید امروز : 265
  • باردید دیروز : 86
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 12
  • بازدید هفته : 351
  • بازدید ماه : 658
  • بازدید سال : 18,730
  • بازدید کلی : 656,119
  • کدهای اختصاصی
    ناب ترین غزلهای مداحی Telegram.me/chayeheyat در ایتا هم با همین آی دی هستیم یاعلی
    معرفت

    معـــرفـــــت


    ابوبكر حسيني

    سيد ابوبکر بن شهاب علوي حسيني حضرمي، نسب او به امام جعفر صادق عليه السلام مي رسد. او به سال 1262 ه. ق در قريه اي از بلاد حضرموت متولد شده و به سال 1341 ه. ق در حيدر آباد دکن از بلاد هند وفات يافته است.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    عطية بن سعد بن جناده ي عوفي

    نام عطيه، همواره در کنار نام جابر بن عبدالله انصاري مطرح مي شود که با هم پس ازشهادت امام حسين «ع » در اربعين اول به زيارت قبر آن حضرت آمدند و چون جابر نابينا شده بود، عطيه او را در اين زيارت همراهي مي کرد.بنا به برخي نقلها، هنگام بازگشت اهل بيت از سفر شام، در کربلا با جابر و عطيه برخورد کردند.عطية بن سعد بن جناده عوفي، از رجال علم و حديث شيعه بود.وي در زمان خلافت امير المؤمنين «ع » در کوفه به دنيا آمد.نام عطيه، به پيشنهاد آن حضرت بر وي نهاده شد.او از راويان موثق شيعه بود که حتي در کتب رجالي اهل سنت هم توثيق شده است.وي به جرم تشيع و هواداري علي «ع » از سوي حجاج بن يوسف تحت تعقيب بود و به فارس گريخت.به دستور حجاج، او را گرفتند و چون حاضر نشد علي عليه السلام را لعن کند، چهار صد تازيانه بر بدنش زدند و موي سر و ريش او را تراشيدند. از آن پس به خراسان رفت و پس از مدتي به کوفه بازگشت.در کوفه بود تا در سال 111 هجري در گذشت.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    قرينته النوائب

    همدم و همراه با مصيبتها. از القاب شريفه ي حضرت زينب سلام الله عليهاست.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    عبدالله بن عفيف ازدي

    او از طايفه ازد، ساکن کوفه و مردي ميان سال بوده است.او از نيکان و شجاعان، و زهاد و عباد و مجاهدين شيعيان محسوب مي شد.عبدالله چشم چپش را در جنگ صفين و چشم راستش را در جنگ جمل از دست داده بود و هميشه در مسجد اعظم کوفه عبادت مي کرد.طبق نقل تواريخ، بعد از شهادت امام حسين عليه السلام و مسلط شدن ابن زياد بر کوفه، طرفداران اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم قلع و قمع شدند و ابن زياد، با کمال جسارت، روي منبر مسجد کوفه به اميرمؤمنان و فرزندان او عليهم السلام اهانت مي کرد که با عکس العمل شديد مردم، از جمله عبدالله بن عفيف روبرو شد که به فرمان ابن زياد به شهادت رسيد.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا
     
    دانشنامه عاشورا