loading...
اشعار اهل بیت (ع)

عطر گلاب -حسین رستمی

 

 

خانه های آن کسانی می خورد در بیشتر

که به سائل می دهند از هر چه بهتر بیشتر

عرض حاجت می کنم آن جا که صاحبخانه اش

پاسخ یک می دهد با ده برابر بیشتر

گاه گاهی که به درگاه کریمی می روم

راه می پویم نه با پا بلکه با سر بیشتر

زیر دِین چارده معصومم اما گردنم

زیر دِین حضرت موسی بن جعفر بیشتر

گردنم در زیر دینِ آن امامی هست که

داده در ایران ما طوبای او بر ، بیشتر

آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است

با سلامش می کند قم را منوّر ، بیشتر

قم ، همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین

همچنین از آسمان دارد (چِل اختر) بیشتر

قصد این بارِ قصیده از برادر گفتن است

ور نه می گفتم از این معصومه خواهر بیشتر

در مقامش مصرعی می گویم و رد می شوم

لطف باباها ست معمولاً به دختر بشتر

عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم

بودنت را می کنم این گونه باور بیشتر

مرقدت ضرب المثل های مرا تغییر داد

هر که بامش بیش برفش، نه! کبوتر بیشتر

چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است

این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر

پیش تو شاه و گدا یکسان تراند از هر کجا

این حرم دیگر ندارد حرفِ کمتر ، بیشتر

از غلامان شما هم می شود دنیا گرفت

من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر

ای که راه انداختی امروز و فردای مرا

چشم در راه تو هستم روز آخر بیشتر

بر تمام اهل بیت خویش حساسی ولی

-جان زهرا- چون شنیدم که به مادر بیشتر

دوستت دارم نمی دانم که باور می کنی

راست می گویم به ولله از ابوذر بیشتر

***

بیشتر هایی که گفتم از تو خیلی کمترند...

حسین رستمی

خواستم تا شبی قلم بزنم

خط سرخی به روی غم بزنم

خواستم تا به یاری خورشید

در سیاهی شب قدم بزنم

تا که مخلوط عشق و عقلم را

باز از نو دوباره هم بزنم

مثل هر بار عشق آمد و من

لاجرم حرف از دلم بزنم

حرف دل حرف عشق حرف رضاست

باید از شاه طوس دم بزنم

با دو بال کبوتری وارم

می پرم تا سری حرم بزنم

می پرم تا به ماورا برسم

به حریمی پر از خدا برسم

باز امشب حرم چراغان است

در و دیوار ریسه بندان است

ابرها را ببین که آمده اند

باز وقت نزول باران است

ظاهرا باز کعبه می سازند

قبله گاهی که در خراسان است

آسمان با ستاره و ماهش

در زمین مدینه مهمان است

جبرئیل از بهشت آمده و

روی دستش گلاب و قرآن است

نجمه او را بغل گرفته ببین

لبش امشب چقدر خندان است

غرق گل­بوسه کرد رویش را

می زند شانه باغ مویش را

چون نسیم بهار آمده ای

چقدر باوقار آمده ای

از تنت بوی یاس می آید

ز کدامین دیار آمده ای؟

گفته بودی مدینه گریه کنند

با دلی بی قرار آمده ای

از دل زائران خسته ی خود

تا بشویی غبار آمده ای

کرده ای پهن دام عشقت را

آخر اینجا چه کار آمده ای؟

فکر کردی دلم اسیرت نیست

که به قصد شکار آمده ای؟

من از اوّل کبوترت بودم

جَلد صحن منوّرت بودم

هر زمان غصّه ای عذابم داد

نام تو بردم و شدم دل­شاد

میهمان نه که خانه زاد توام

خاک­بوس قدیم گوهرشاد

حرم تو فقط خراسان نیست

دل من هم شده رضا آباد

آمدم تا که حرفهایم را

بزنم با تو ، هر چه بادا باد

چشم در چشم حلقه های ضریح

دست در دست پنجره فولاد

با دلی غرق خواهش آمده ام

قسمت می دهم به جان جواد

کربلای مرا هم امضا کن

راه آن را به روی من وا کن

مثل ابری به روی ایرانی

مظهر رحمتی ، تو بارانی

غیر رویت کجا طواف کنم؟

که شما کعبه ی فقیرانی

با تو در آسمان رها هستم

بی توام در قفس چو زندانی

حاجتم را نیامده دادی

حرف دل راچه خوب می دانی

مثل هر بار از دو چشمانم

قصّه های نگفته می خوانی

موقع مرگ منتظر هستم

مثل آن پیرمرد سلمانی

لحظه ها را برای آمدنت

می شمارم ؛ صفای آمدنت

دل من مال توست آقا جان!

که به دنبال توست آقا جان!

روی آن شاخه های باروَرت

میوه ی کال توست آقا جان!

یا که در بزمتان عزادار و

یا که خوشحال توست آقاجان!

در عزای مصیبت جدّت

نخی از شال توست آقا جان!

به خدا آرزوی لب هایم

بوسه بر خال توست آقاجان!

وقت تحویل سال اگر آیم

سال من سال توست آقاجان!

در دلم ابر ماتم آمده است

باز بوی محرّم آمده است

کار دل را دوباره در هم کن

سینه را کربلایی از غم کن

ماه ذیقعده و زیارت تو

باز پابوسیَت نصیبم کن

کمی از اشک خود به چشمم ده

دیدگان مرا پر از نم کن

دلمان را بگیر ، دست خودت

فقط آماده ی محرّم کن

چایی روضه هایمان را با

کوثر اشک فاطمه دم کن

بهر شب های ماه ماتممان

مجلس روضه ای فراهم کن

این دل تنگم عقده ها دارد

گوییا میل کربلا دارد

محمّد علی بیابانی

 

*یا فاطمه المعصومه*

 

 

سائل لطف نوشتند بني آدم را

سر ِ اين سفره نشاندند همه عالم را 

صبح فردا عجبي نيست اگر بنشانند

يك طرف آسيه و يك طرفت مريم را 

حس ِ معراج نشينيِ من اين است فقط

گوشه اي از حرمت پهن كنم بالم را 

در ضريحت شرف آدميت ريخته اند

پس محال است كه آدم نكند آدم را .

 همه بالفعل مسيح اند اگر پخش كنند

نفس ِ دختر موسايِ مسيحا دم را 

مثل يك عرش براي تو حرم ساخته اند

كاش ميشد حرم حضرت زهرا هم را 

با گدايي حرم فخر به دنيا داريم

هرچه داريم از اين دختر موسي داريم 

قصد كردي بكِشي و بكِشاني همه را

تا به معراج ِ بلندت برساني همه را 

ريشه هاي دلِ ما رشته اي از چادر توست

چادرت را بتكان تا بتكاني همه را 

به خدا ذره اي از خانمي ات كم نشود

چه براني همه را و چه بخواني همه را 

تربت پاي تو بودن چه به ما مي آيد

پس چه بهتر سر راهت بنشاني همه را 

يك دو قرباني ما نيست برازنده ي تو

وقت آن است بيايي بستاني همه را 

بشكند گر سر عشاق فداي سر تو

همه ي ما به فداي نخي از معجر تو 

ما گداييم همه وقت نظر داشتنت

خاك پاييم همه وقت گذر داشتنت 

آمدي مردم ايران به نوايي برسند

ورنه جز اينكه بهانه ست سفر داشتنت 

علم شد تربت سجاده ي بيت النّورت

حوزه ي علميه شد لطف سحر داشتنت 

يك نفس در جگرت سوخت و شد روح الله

بركت داشت چقدر ، آهِ جگر داشتنت 

فتنه اي آمد و چون فاطمه جمعش كردي

اي به قربان تو و سينه سپر داشتنت 

در طريقت نفس از پا كه بيفتد خوب است

سير معراج به اينجا كه بيفتد خوب است 

گاه بابا سخنش را به تو تنها ميگفت

چون نبي گرچه علي داشت به زهرا ميگفت 

جايگاه تو چنان در نظرش بالا بود

جاي آن داشت به تو اُمِّ ابيها ميگفت 

دست خطِ تو كه ميديد فقط مي بوسيد

تا كه يادِ تو مي افتاد "فداها" ميگفت 

خبر از عصمت بي چون و چرايت ميداد

هر امامي كه مقامات شما را ميگفت 

عمه ي كرب و بلا در تو تجلي كرده

بايد اين آينه را زينب كبري ميگفت 

بر روي چشم همه جاي شما محفوظ است

احترام تو در اين شهر خدا محفوظ است 

مطمئن باش در اين شهر پريشان نشوي

بي برادر نشوي پاره گريبان نشوي 

مطمئن باش كسي سنگ نمي اندازد

از عبورت ز سر كوچه پشيمان نشوي 

محملت بر روي چشم همگان جا دارد

به خدا مورد آزار مغيلان نشوي 

آن قدر پوشيه و حله سرت ميريزند

زير يك معجر پاره شده پنهان نشوي 

زيور آلات تورا مردم اينجا نبرند

وسط خيمه ي آتش زده حيران نشوي 

محملت شعله ور از واژه ي غارت نشود

حَرمت بسته به زنجير اسارت نشود 

 

 

 

#شاعر استاد ارجمند

#علي_اكبر_لطيفيان

🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃

درباره ما
ناب ترین غزلهای مداحی Telegram.me/chayeheyat در ایتا هم با همین آی دی هستیم یاعلی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    توی اینترنت دنبال چی میگردی ؟
    نظرت راجع به این وبسایت چیه ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 478
  • کل نظرات : 72
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 13
  • آی پی امروز : 202
  • آی پی دیروز : 42
  • بازدید امروز : 337
  • باردید دیروز : 86
  • گوگل امروز : 9
  • گوگل دیروز : 12
  • بازدید هفته : 423
  • بازدید ماه : 730
  • بازدید سال : 18,802
  • بازدید کلی : 656,191
  • کدهای اختصاصی
    ناب ترین غزلهای مداحی Telegram.me/chayeheyat در ایتا هم با همین آی دی هستیم یاعلی
    معرفت

    معـــرفـــــت


    ابوبكر حسيني

    سيد ابوبکر بن شهاب علوي حسيني حضرمي، نسب او به امام جعفر صادق عليه السلام مي رسد. او به سال 1262 ه. ق در قريه اي از بلاد حضرموت متولد شده و به سال 1341 ه. ق در حيدر آباد دکن از بلاد هند وفات يافته است.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    عطية بن سعد بن جناده ي عوفي

    نام عطيه، همواره در کنار نام جابر بن عبدالله انصاري مطرح مي شود که با هم پس ازشهادت امام حسين «ع » در اربعين اول به زيارت قبر آن حضرت آمدند و چون جابر نابينا شده بود، عطيه او را در اين زيارت همراهي مي کرد.بنا به برخي نقلها، هنگام بازگشت اهل بيت از سفر شام، در کربلا با جابر و عطيه برخورد کردند.عطية بن سعد بن جناده عوفي، از رجال علم و حديث شيعه بود.وي در زمان خلافت امير المؤمنين «ع » در کوفه به دنيا آمد.نام عطيه، به پيشنهاد آن حضرت بر وي نهاده شد.او از راويان موثق شيعه بود که حتي در کتب رجالي اهل سنت هم توثيق شده است.وي به جرم تشيع و هواداري علي «ع » از سوي حجاج بن يوسف تحت تعقيب بود و به فارس گريخت.به دستور حجاج، او را گرفتند و چون حاضر نشد علي عليه السلام را لعن کند، چهار صد تازيانه بر بدنش زدند و موي سر و ريش او را تراشيدند. از آن پس به خراسان رفت و پس از مدتي به کوفه بازگشت.در کوفه بود تا در سال 111 هجري در گذشت.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    قرينته النوائب

    همدم و همراه با مصيبتها. از القاب شريفه ي حضرت زينب سلام الله عليهاست.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    عبدالله بن عفيف ازدي

    او از طايفه ازد، ساکن کوفه و مردي ميان سال بوده است.او از نيکان و شجاعان، و زهاد و عباد و مجاهدين شيعيان محسوب مي شد.عبدالله چشم چپش را در جنگ صفين و چشم راستش را در جنگ جمل از دست داده بود و هميشه در مسجد اعظم کوفه عبادت مي کرد.طبق نقل تواريخ، بعد از شهادت امام حسين عليه السلام و مسلط شدن ابن زياد بر کوفه، طرفداران اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم قلع و قمع شدند و ابن زياد، با کمال جسارت، روي منبر مسجد کوفه به اميرمؤمنان و فرزندان او عليهم السلام اهانت مي کرد که با عکس العمل شديد مردم، از جمله عبدالله بن عفيف روبرو شد که به فرمان ابن زياد به شهادت رسيد.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا
     
    دانشنامه عاشورا